ماجرای کارت بیمارستان:
مصاحبه على طاهرى با یکی از کارگران اور-هال

یک دنیای بهتر: مدتی است که عنوان "کارگران اورهال" در سر فصل اخبار و اطلاعیه های کارگری در ایران قرار گرفته است. مقدمتا توضیح بدهید این عنوان متعلق به چه کسانی است؟ اورهال به چه معنی است و چرا بر فرض مثال همان عنوان کارگران قراردادی یا پروژه ای را در مورد شما به کار نمی برند؟

علی اصغر رحمتی: در معنای مستقیم کلمه اورهال به معنی تعمیرات کلی و اختصاصا تعمیرات کلی پالایشگاه ها در ایران است که هر چند ماه یکبار برای مدتی از 20 روز تا حداکثر 45 روز برنامه ریزی می شود. به دلیل حجم بالای کاری کارگران رسمی پالایشگاه و حتی کارگران قراردادی به تنهایی قادر به انجام این پروژه نیستند. برای همین با شرکت های پیمانکاری برای این کار قرارداد می بندند. فرق اورهال با پروژه و کلا کارگران قراردادی در دو فاکتور خلاصه می شود: اولا کارگران اورهال مدت قراردادهایشان کوتاه است. این در حالی است که کارگران طرف قرارداد پالایشگاه کمتر از 6 ماه یا یکسال قرارداد نمی گیرند. فرق دوم این است که به کارگران قراردادی بعد از 3 ماه و 10 روز بیمه تعلق می گیرد اما مدت کوتاه قراردادهای اورهال چنین حقی را از ما سلب می کند.

یک دنیای بهتر: میزان درآمد ها در چه سطحی است؟ آنطور که در بروشورهای قرارداد آمده میزان دستمزد های کارگران اورهال نسبت به کارگران روزمزد مقداری تفاوت دارد. حدودی روزی 7- تا 8 هزار تومان. می خواستم از زبان خود شما بشنویم که آیا این حقیقت دارد؟

علی اصغر رحمتی: در جواب شما باید بگویم که سنجش میزان دستمزدها با کارگران ساده کار اساسا نادرستی است و اینرا بیشتر پیمانکار علم می کند تا دهان کارگران را ببندد. اولا ما موافق نیستیم دستمزد همان کارگران روزمزد فی المثل کارگران ساختمانی به آن حد ناچیز باشد. ثانیا در میان خود کارگران اورهال هم از نظر حقوقی دسته بندی وجود دارد. کارگران بر حسب تجربه و مهارت به سه دسته تقسیم می شوند: مکانیک 1 ٬ مکانیک 2 و کارگر ساده. باز هم میزان دستمزد شب و روز فرق می کند. اما اینها همه ماجرا نیست. کل کار اورهال شاید سالی 2 بار نصیب ما بشود. خیلی از کارگران حتی اسمشان رد نمی شوند. راستش اصلا حساب کتابی در کار نیست. مثلا سال گذشته برای دیرکرد تخلیه بار کشتی که قطعات تعویضی را به ایران می آورد کار چند ماه عقب افتاد. از دستمزد بالا گفتید٬ آخرین اورهالی که رفته بودیم مقداری پول درآوردم چون نسبتا طول کشید. وقتی به اصفهان برگشتم قصد داشتم مقداری قرض هایم را صاف کنم. اما هنوز برنگشته بچه 3 ساله ام مریض شد. دو شب بیمارستان و ام ار ای و سیتی اسکن مغزی تمام پولم ته کشید و حتی از قبل هم بدهکارتر شدم. تمام امیدم این بود بتوانم تخفیفی از بیمارستان بگیرم اما عجب ماجرا آنجا که از ما به بهانه نداشتن کارت بیمارستان سه برابر پول گرفتند! میگفتند باید بیمه داشته باشید. خوب ما را کسی بیمه نمی کند. اگر بیمه بودم 30 هزار تومان مثلا باید برای یک قلم خرج می دادم که شدن 114 هزار تومان. شاید به نظر شما این پول ناچیزی باشد اما برای من کارگر معنی اش جان کندن در زیر آتش و دود معنی اش بود. البته ناراحتی من از خرج این پول نیست خوب مریضی به سراغ آدم می اید خصوصا کودک که دستگاه مقاومت بدنش ضعیف است. اما الان باید تا اسفند ماه تا اورهال بعدی آنهم اگر بشود با قرض و قوله سر کنم. می خواهم بگویم دستمزد بالاتر اصلا خنده دار تر است و من نمی دانم این بروشورها سرتاسر دروغ است و فقط برای نظارت تنظیم می شود.

یک دنیای بهتر: این مسائلی که شما به آن اشاره کردید بسیار تکان دهنده است. کمی بیشتر در رابطه با شرایط کار اورهال توضیح بدهید.

علی اصغر رحمتی: در این زمینه مثال ها بسیار است به قول معروف دردهای ما بنویسی مثنوی هفتاد من می شود. آخریش را که خود شما هم در جریانش هستی. محمد علی بهرامی جلوی چشم خود ما جزغاله شد رفت هوا. در پالایشگاه اصفهان به خاطر سهل انگاری یا هر جیزی که شما اسمش را بگذرید چند نقر تا حد معلول شدن برای همیشه سوختند و یک کارگر هم جان داد. تازه یکی بود می گفت چرا بهرامی بدون لباس رفته است آتش را خاموش کند. طرف مرد٬ گناهش را به گردن خودش هم انداختند! یا یک بار دیگر همین چند سال پیش مشغول کار بودیم یک معلم مدرسه هم آمده بود اورهال. باورتان می شود؟ می گفت نمی رسانم تابستان٬ آمده بود اورهال. موقع پتک زدن خوب چون مهارت لازم را نداشت پتک از دستش در رفته بود خورد سر یکی از بچه ها. من دیدم با چشم های خودم ده دقیقه تمام بدنش می لرزید. خوب سختی کار هم به جای خود. باید بروی در ارتفاع شصت متری قطعه عوض کنی. کمربند ایمنی می دهند. اما باز هم خطرناک است یک لحظه پایت لیز بخود کارت تمام است.

یک دنیای بهتر: آخرین اورهال تا انجا که خبرداریم در بندرعباس بود اوضاع آنجا چطور بود؟ شرایط کار در بندرعباس چگونه بود؟

علی اصغر رحمتی: شرایط کار که در همه جا به یک صورت است. همه رنج و سختی و بی احترامی. ناامنی و هزار جور خطر در کمین ات نشسته است. جالب است برایتان بگویم یک اورهال قبل از این در همان بندرعباس اتفاق مشابه پالایشگاه اصفهان افتاد. نفت به مسیر کار نشت کرد و واحد روی هوا رفت. اما خوشبختانه به دلیل تجربه خود کارگران کسی صدمه ندید. همه این شرایط به کنار اما بندرعباس گرمی هوا و شرایط بد خوابگاه ها محیط کار را به جهنم تبدیل می کند. حساب کنید در گرمای 40 تا 50 درجه باید کنار آتش و لوله های داغ کار کنید. 5 دقیقه بایستی نفست بند می آید. بعضی مواقع فاصله 11 تا 3 ظهر دیگر اصلا نمی شود کارکرد. کار را تعطیل میکنند. دست به لوله ها بزنی آتش می گیری دیگر چه برسد بخواهی پیچ ها را برای شستشو شل و سفت کنی. کار از 7 صبح شروع می شود تا 6 بعد از ظهر. که بعد با شیفت شبکار تعویض می شود. وضع خوابگاه افتضاح است. 6 نفر و بعضا 8 نفر باید در یک اتاق بخوابند. 4 دوش و 4 توالت برای چیزی حدود 60 نفر! شب که خسته و کوفته از کار بر می گردی تازه باید دو ساعت در صف بایستی برای حمام و توالت. وقتی هم نوبتت می شود آب سرد است. پیش خودم فکر می کردم فرق ما با زندانی ها چیست؟ بیشتر یک جور اردوگاه اسارت است تا خوابگاه. پا که به پروژه اورهال می گذارم احساس می کنم مرده ام. از زندگی خالی شده ام. انگار مرده متحرکم. کسی حوصله کسی را ندارد. تنها تفریح تماس با خانواده ها است. یعنی از همه چیز عقب می افتیم.

یک دنیای بهتر: خوب همانطور که گفتید اورهال خیلی کوتاه است و دستمزدش هم کفاف زندگی را نمی دهد بقیه سال را چه می کنید؟

علی اصغر رحمتی: راستش چه کاری هست اصلا که بکنیم؟ من خودم شخصا همه کاری می کنم ولی در ایران کار کیمیا شده است. چه کار کنیم٬ دستفروشی می کنیم. یا اگر جایی کاری بود می رویم. اصلا عاری از هیچ کار ندارم اما آنهم لامذهب کفاف زندگی را نمی دهد. پارسال با قرض رفتم جنس آوردم برای دستفروشی. حسال و کتاب کردم دیدم کاسب نشدم هیچ بدهکار هم شدم. از سرما و چانه زدن با مردم و فرار از دست مامور شهرداری که بگذریم آنهم کفاف زندگی ما را نمی دهد. باور کنید هر شب با کوله باری از غصه و درد می خوابم اما به روی خودم و زن و بچه ام نمی آورم. این باری است که من باید به تنهایی بدوش بکشم. اما باز هم امیدم را از دست نمی دهم. احساس می کنم می توانم خیلی کارها را انجام بدهم و هنوز هم بدنم سالم است!

یک دنیای بهتر: می خواستم بدانم راجع به شرایط سیاسی چه فکر می کنید؟ آیا چشم انداز تغییر این اوضاع مشقت بار را در ایران می بینید؟

علی اصغر رحمتی: اولا که تغییر هر وضعی در هر شرایطی ممکن است باید راهش را پیدا کرد. من فکر می کنم مخالفین رژیم باید هماهنگ شوند. مردم باید دستشان را در دست هم بگذارند. تفرقه و ناامیدی و یاس را رژیم در دل مردم می پراکند. البته این کار به آسانی نیست. من دنبال خیال خام نیستم. جمهوری اسلامی معجون تمام کثافات تاریخ است. میگویند فلان حکومت فاشیست است. فلان حکومت ضد زن است. فلان حکومت ضد کارگر است. اما همه اینها یک جا در جمهوری اسلامی جمع شده است. مردم ما آگاهند. راستش من سنم کمی قد می دهد می توانم بگویم جامعه ما بسیار سیاسی تر و پخته تر شده است اما اینها هنوز کافی نیست. اما در کلام آخر اینرا به شما و دوستانتان بگویم جامعه ایران جامعه ای است که همچنان امید می دهد!

یک دنیای بهتر: با تشکر از شما و آرزوى موفقيت. *